قافلهای از مسلمانان که آهنگ مکه داشت ، همینکه به مدینه رسید چند
روزی توقف و استراحت کرد ، و بعد از مدینه به مقصد مکه به راه افتاد .
در بین راه مکه و مدینه ، در یکی از منازل ، اهل قافله با مردی مصادف
شدند که با آنها آشنا بود . آن مرد در ضمن صحبت با آنها ، متوجه شخصی
درمیان آنها شد که سیمای صالحین داشت ، و با چابکی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به کارها و حوائج اهل قافله بود ، در لحظه اول او را شناخت . با
کمال تعجب از اهل قافله پرسید : این شخصی را که مشغول خدمت و انجام
کارهای شماست میشناسید ؟ . برای همسفری انتخاب کردم ، زیرا گاهی با کسانی که مرا میشناسند مسافرت
میکنم ، آنها به خاطر رسول خدا زیاد به من عطوفت و مهربانی میکنند ،
نمیگذارند که من عهدهدار کار و خدمتی بشوم ، از اینرو مایلم همسفرانی
انتخاب کنم که مرا نمیشناسند و از معرفی خودم هم خودداری میکنم تا
بتوانم به سعادت خدمت رفقا نائل شوم " ( 1 ) .
پاورقی :
. 1 بحار ، جلد 11 ، چاپ کمپانی ، صفحه 21 ، و در صفحه 27 بحار ،